حکایت شهادت عیدالله مزنی در سال نهم هجری و سرنوشت سه تن از مخالفان جنگ
او زنجیر کفر را پاره کرد و در مکه دعوت پیامبر را پذیرفت و به دین اسلام در آمد
عمویش پس از بی اثرشدن تهدیدهایش ثروتی که به او بخشیده بود را از او پس گرفت
حتی لباس های او را از تنش بیرون کرد و او برهنه به نزد مادرش بازگشت
مادرش چیزی شبیه گونی زبر به او داد
او آن پارچه زبر و خشن را به دو قسمت تقسیم کرد یک بخش آن را بر کمر خود بست و تکه دیگر را بر دوش خود انداخت و به سمت مدینه به خدمت رسول الله روانه شد
بین الطلوعین به مدینه رسید و پس از ادای نماز رسول الله او را دید و از احوالش پرسید و حضرت او را به خاطر این دو تکه پارچه سخت ذولبجادین نام نهاد
ماجرای عاقبت زیبای عبدالله ذوالبجادین و سرنوشت سه تن از کسانی که با حضرت رسول (ص) به غزوه تبوک نیامده بودند را از زبان شیرین دکتر محمد ابراهیم ضرابیها می شنویم:
این فرموده رسول الله بود برای وصف
ابوذرغفاری در هنگامی که شترش دیگر یارای کشیدنش را نداشت واو شتر راه رها کرد و
پیاده به سپاه سختی ها یا جیش العسرت رسید.
حتی آب گوارایی راهم که در میان راه
پیدا کرده بود ننوشید به این امید که ابتدا رسول الله از
آن آب بنوشد.
در مقابل این همه صداقت و کرامت
افرادی هم بودند که اصحاب عقبه نام گرفتند .
آن ها می خواستند که پیامبراسلام را
از بین ببرند.
ماجرای حمله ناقص آن ها دور از چشم
سپاه اسلام برای رم دادن شتر پیامبر به قصد قتل ایشان را از زبان شیرین دکتر محمد
ابراهیم ضرابیها خواهیم شنید:
جایگاه حدیث منزلت در سال نهم هجری بین عالمان شیعه و اهل تسنن
اگرچه شباهت رفتاری و اخلاقی علی(ع)
به رسول الله (ص) آنقدر زیاد بود که به هیچ صورتی قابل انکار نبود اما برای آن ها
که دل هاشان مریض بود از طرف پیامبر بارها و بارها حدیث منزلت تکرار شد به این نیت
که بر پذیرش این مهم آگاه باشند و مخالفتی نکنند.
اما باوجود این حدیث و نشانه های
دیگر بهراحتی و درنهایت شرایط دینی را به
بیراهه ها بردند.
بعد از وفات رسوال الله هم هیچ کس
نپذیرفت که علی و اولادش جانشین پیامبر (ص) باشند.
حتی باوجود این همه مدارک موجود چه
در کتب شیعه چه در کتب سنی آن ها از سرعناد و کینه موضوع را ساده جلوه دادند و حتی
برخی کلمات این موضوع رو عوض کردند مانندعوض کردن کلمه "هارون"
به "قارون"
مابقی این مبحث مهم را از زبان گویای
دکترمحمدابراهیم ضرابیها بشنویم:
آنها که توان مقابله یا رویارویی با مسلمانان را نداشتند در آخر و به ناچار اسلام را ظاهرا پذیرفتند اما در باطن همیشه داغدار تمام از دست رفته های خودشان بودند
و در ابتدای اسلام کم نبودند کسانی که مال و ثروت یا بستگان خود را برسر عناد با خدا و رسولش باختند واین ها کینه هایی بود که همچون سنگ همه جا بر دوش خود می کشیدند
در این میان علی(ع) نیز آیینه ای بود که اینان چهره نازیبای خود را در آن می دیدند
آن ها حق داشتند که نمی خواستند علی را ببینند و یا حتی برخی نمی خواستند که او زنده باشد
علی زشتی هایشان را آشکار می کرد واین بسیار برآنان سخت می آمد
آنقدر که بسیار کوشیدند تا قدر و منزلت مولای متقیان را کم کنند ولی هر چه کردند چون آب در هاون کوبیدن بود
چرا که رسول الله در راه جنگ تبوک جمله ای فرمودند که منزلت امام علی بر تمام مردمان تاریخ روشن شد
توضیح و تفسیر این جمله تاریخی و بسیار مهم را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیها خواهیم شنید.
غزوه تبوک در سال نهم هجری و دلایل آشکار شدن چهره منافقان
تبوک آخرین غزوه پیامبربود
تبوک شاید بهترین محک بود تا عیار هرکس نه در اسلام بلکه در ایمانش روشن شود
تبوک سرندی بود که سرهرا از ناسره در آن زمان جدا کرد
راه ناهموار و پرمشقت و بسیار دور،گرمای بیداد آن زمان و نیز مصادف شدن این غزوه با فصل برداشت محصولات آن را آنقدر دشوار کرده بود که هربهانه ای که ممکن بود بیان شد تا بلکه پیامبر(ص) از انجام آن منصرف شود
شرح این مطلب را در کلام دکتر محمدابراهیم ضرابیها خواهیم شنید: