انتهای خواسته های آن ها ابتدای نگاه او هم نبود دنیا با تمام زیبایی ها و جاذبه هایش ذره ای از وسعت بی پایان ابدیت نیست.
او می خواست با بی ارزش ترین چیزها ماندگارترین نعمت ها را برای آنها بخرد حتی برای سیاه دل ترین آن جماعت,
بی شک وقتی برای تقسیم غنیمت های به دست آمده چون کودکان پای بر زمین می کوبیدند هرگز از خیال آنها حتی گذر هم نمی کرد که روزگاری حتی آثار آن غنایم بر روی زمین هم باقی نخواهد ماند. چنانکه اکنون از آن همه دارایی و نعمت جز حرفی یا سخنی باقی نمانده است
پیامبر (ص) می خواست به مردم بفهماند که هر چه از دارایی و نعمت هست تنها برای ساختن ابدیتی است که در پیش است.
👈داستان تقسیم غنایم جنگ #حنین در #جعرانه یکی از بهترین معیارهاست برای این که ما هم بدانیم که نه تنها هرچه داریم بلکه هرچه در جهان هست ذره ای در برابر وسعت بی پایان ابدیت هم نیست و ما با چیزهای فانی می توانیم ابدیت باقی را بخریم.
با هم به سخنان دلنشین دکتر محمدابراهیم ضرابیها در مورد این بخش از تاریخ اسلام گوش فرا می دهیم:
طائف آخرین پایگاهی بود که مشرکان به آنجا گریخته و پناه گرفتند.
#طائف سرزمینی بود که هم مختار ثقفی را در خود پرورش داد و هم حجاح بن یوسف را.
طائف محل سکونت قبیله #ثقیف بود. جایی که رسول الله (ص) زمانی که در مکه بود یک بار به آن جا سفر کرده بود. سفری که هیچ خاطره خوشی برای پیامبر در بر نداشت.
حالا که سپاه اسلام به فرماندهی پیامبر (ص) به آنجا رسید تمامی آن ها را در درون حصارهایی که خود با هزینه های خویش ساخته بودند یافت.
آن جا جایی بود که پس از, از پای در آمدن پهلوان نامدار آن هاپیامبر (ص) با امیرمومنان به خلوت رفته و با کنایه و راز باهم سخن گفتند و زمانی که این اتفاق افتاد بی تابی در دلعمربن خطاب افتاد به حدی که نتوانست خودش را کنترل کند به همین علت بیرون رفت تا بپرسد که آیا با این حال با ما هم به این شیوه صحبت خواهد کرد یا نه.
جواب رسوال الله (ص) به این کنجکاوی آنقدر زیباست که می باید آن را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیهاشنید:
آغاز جنگ حنین و هزیمت و فرار مسلمانان در سال هشتم هجری
نهال اسلام تازه ثمر داده بود و مکه مکان امن مسلمانان شده بود ، و این موضوع برمشرکان به ظاهر مسلمان سخت می آمد به همین خاطر قبایل اطراف را از این که به زودی به شما نیز حمله خواهد شد برانگیختند ، و ثمره ادغام شرک اینان و ترس آنها لشکر سی هزار نفره شد که در دره حنین گرد هم آمده بودند.
لشکری برای این که تا پای جان بجنگند. زن و کودکان خود را نیز آورده و حتی غلاف شمشیرهای خود را شکستند تا دیگر راهی جز جنگیدن تا پای جان نداشته باشند.
حنین تنها یک میدان جنگ نبود بلکه محکی بود تا عیار بسیاری آشکار شود ،
عیار خوب بودن برخی و نفاق برخی دیگر.
حنین درون بسیاری از آنها را آشکار کرد
تا جایی که لجاجت آن ها بر ضلاتشان روشن شد
حنین جایی بود که رسول الله یک تنه به دل سپاه روسیاه دشمن زد و....
جزئیات کامل این نبرد بسیار حساس را از زبان شیرین دکتر محمد ابراهیم ضرابیها بشنویم...
قصدش فتح مکه نبود، حتی دنبال انتقام هم نبود شاید هرکس دیگر بود و خاطره تلخ آن همه آزار را به یاد می آورد ممکن نبود در چنین فرصت مغتنمی از آن ستمکاران بی رحم بگذرد.
دریکی از آن روزهای سخت زمانی که روبه روی کعبه نشسته بود وعبادت می کرد ناگهان به رسم توحشی که داشتند، شکمبه گوسفندی به سر اوکشیدند و بندش را سفت کردند.
هیچ کس حتی جرات نزدیک شدن هم نداشت تا این یکی از دخترهایش رسید و در آخرین لحظات نجاتش داد.
حالا بعد از گذشت سال ها همان شخص به همراه عباس ابن عبد المطلب در نیمه شب به قصد التماس جهت بخشش و امان خدمت ایشان آمد اما او هرگز از گذشته چیزی نگفت و گناهش را بخشد.
با درایت و عقل کامل، برنامه فتح مکه بدون خونریزی کشتار را انجام داد.
مابقی ماجرای فتح مکه را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیها می شنویم:
عمره القضا و ازدواج پیامبر با میمونه در سال هفتم هجری
در مدتی که پیامبر اسلام(ص) از خیبر بازگشته بود تا ماه ذی القعده هر از گاهی سپاه کوچکی را برای سرکوب کسانی که قصد تجاوز یا خیانت داشتند به اطراف مدینه می فرستادند که برخی از آنها را در این جلسه از زبان آقای دکتر ضرابیها خواهیم شنید
در ادامه پس از اسلام آوردن سه تن از نامدارن قریش از ماجرای بسیار زیبای انجام حج عمره که به علت مخالفت قریش در سال پیش انجام نگشته بود و باعث توافق حدیبیه شده بود مطلع خواهیم شد
حج عمره ای که در آن انصار نیز برای اولین بار در کنار سایر مسمانان قرار گرفتند
سپس از چگونگی اتفاق ازدواج "میمونه" با پیامبر(ص) در راه بازگشت از حج آگاه خواهیم شد
اتفاقات بسیار جالبی که می توانیم از زبان استاد عزیز آقای دکتر محمد ابراهیم ضرابیها در این جلسه بشنویم: