و در آنجا غبار برمی انگیزند و همه را در میان می گیرند.
وقتی مرد عربی ناشناس خدمت رسول الله رسید و خبر از جمعیت دوازه هزار نفره ایی داد که تیغ های آهخته خود را برای خیال خام غلبه بر مسلمانان از نیام کشیده اند هرگز کسی نمی دانست که این مردم عجیب که در میان کوه هایی از شن های روان به هم می لولند چه کسانی هستند.
اگر حضرت رسول (ص) برای بار اول کسی را که مستحق و توانا بود برای سرکوب این قوم عجیب می فرستاد.
فردای آن روز هرکس از مدعیان ادعای انجامش را سر می داد.
اما پیامبر (ص) مدعیان را با ترتیب ادعا و طوری که شاید مردم به این آزمون جدی و سخت به چشم عبرت بنگرند به سمت ذات السلاسل فرستاد.
هرسه بار که مدعیان رفتند تنها شکست به بار آورده و هزیمت کردند حتی مکارترین آدم ها (یعنی عمروعاص).
اما درنهایت زمان اثبات برتری خدادادی مردی رسید که دستار زرد رنگش به تنهایی کار لشکری را انجام می داد.
کسی که مادرش او را شیر نترس لقب داده بود.
کسی که فرار نبود بلکه کرار بود.
جزئیات این داستان زیبا را از زبان استادمحمد ابراهیم ضرابیها بشنویم.
همیشه گرسنه بود و تقریبا هرکاری می کرد تا غذای لذیذی بخورد،حتی خود را از شدت ضعف به زمین می کوبید تا شاید کسی او را سیر کند،زمانی که به مقام بالایی در حکومت رسید همیشه دعا می کرد تا خدا دندان هایش را تیز و معده اش را فراخ کند که بتواند از "مضیره" که بهترین غذای دربار بود بیشتر بخورد به همین علت به او شیخ المضیره هم می گفتند
اما اغلب به او ابوهریره یعنی پدر گربه کوچک می گفتند چرا.... ؟ چون در زمانی که چوپانی می کرد گربه کوچکی داشت که شب ها آن را در میان درختی پنهان می کرد و روزها همراه خود می برد
کسی چه می داند شاید آن گربه شیطان او بود تا او را برای سخت ترین مأموریت که از عهده جنگاورترین و سرسخت ترین آدم ها برنیامد آماده کند
هیچ کس، هیچ وقت او را جدی نمی گرفت اما بالاخره زمانش فرارسید و به دربار معاویه راه پیدا کرد، شاید مردم این ها را اتفاقی بدانند، اما جمع شدن معاویه پسر همان سرسخت ترین دشمن حضرت رسول(ص) به همراه ابوهریره،عمربن عاص و مغیرة بن شعبه هرگز اتفاقی نبود
این ها نفوس ضعیف و مستعدی بودند که برای انجام پست ترین کارها توسط شیطان های درونشان تربیت شده بودند. این ها همان کسانی بودند که یزید را برای جانشینی معاویه پیشنهاد کرده بودند ... این ها زمینه ساز واقعه عاشورا بودند ....
شخصیت کامل ابوهریره را از زبان دکتر محمدابراهیم ضرابیها بشنویم: