هم بازی امام حسین (ع)بود که پیامبر اغلب اوقات خود را با آن ها می گذراند
از میان زنان پیامبر تنها دو زن صاحب فرزند شدند اول خدیجه کبری(س) و سپس ماریه قبطیه
روزی از روزها که پیامبر با ابراهیم و حسین بازی می کرد فرشته وحی امرخدا را مبنی بر انتخاب یکی از آن ها برای از دنیا رفتن به او اعلام کرد و ایشان ابراهیم فرزند خود را انتخاب کرد
نکته های بسیار ظریفی در این روایت وجود دارد که ما آن ها را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیها خواهیم شنیدمخصوصا ثبت خورشید گرفتگی زمان دفن ابراهیم توسط مرکز فضایی ناسا
انتهای خواسته های آن ها ابتدای نگاه او هم نبود دنیا با تمام زیبایی ها و جاذبه هایش ذره ای از وسعت بی پایان ابدیت نیست.
او می خواست با بی ارزش ترین چیزها ماندگارترین نعمت ها را برای آنها بخرد حتی برای سیاه دل ترین آن جماعت,
بی شک وقتی برای تقسیم غنیمت های به دست آمده چون کودکان پای بر زمین می کوبیدند هرگز از خیال آنها حتی گذر هم نمی کرد که روزگاری حتی آثار آن غنایم بر روی زمین هم باقی نخواهد ماند. چنانکه اکنون از آن همه دارایی و نعمت جز حرفی یا سخنی باقی نمانده است
پیامبر (ص) می خواست به مردم بفهماند که هر چه از دارایی و نعمت هست تنها برای ساختن ابدیتی است که در پیش است.
👈داستان تقسیم غنایم جنگ #حنین در #جعرانه یکی از بهترین معیارهاست برای این که ما هم بدانیم که نه تنها هرچه داریم بلکه هرچه در جهان هست ذره ای در برابر وسعت بی پایان ابدیت هم نیست و ما با چیزهای فانی می توانیم ابدیت باقی را بخریم.
با هم به سخنان دلنشین دکتر محمدابراهیم ضرابیها در مورد این بخش از تاریخ اسلام گوش فرا می دهیم:
طائف آخرین پایگاهی بود که مشرکان به آنجا گریخته و پناه گرفتند.
#طائف سرزمینی بود که هم مختار ثقفی را در خود پرورش داد و هم حجاح بن یوسف را.
طائف محل سکونت قبیله #ثقیف بود. جایی که رسول الله (ص) زمانی که در مکه بود یک بار به آن جا سفر کرده بود. سفری که هیچ خاطره خوشی برای پیامبر در بر نداشت.
حالا که سپاه اسلام به فرماندهی پیامبر (ص) به آنجا رسید تمامی آن ها را در درون حصارهایی که خود با هزینه های خویش ساخته بودند یافت.
آن جا جایی بود که پس از, از پای در آمدن پهلوان نامدار آن هاپیامبر (ص) با امیرمومنان به خلوت رفته و با کنایه و راز باهم سخن گفتند و زمانی که این اتفاق افتاد بی تابی در دلعمربن خطاب افتاد به حدی که نتوانست خودش را کنترل کند به همین علت بیرون رفت تا بپرسد که آیا با این حال با ما هم به این شیوه صحبت خواهد کرد یا نه.
جواب رسوال الله (ص) به این کنجکاوی آنقدر زیباست که می باید آن را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیهاشنید:
قصدش فتح مکه نبود، حتی دنبال انتقام هم نبود شاید هرکس دیگر بود و خاطره تلخ آن همه آزار را به یاد می آورد ممکن نبود در چنین فرصت مغتنمی از آن ستمکاران بی رحم بگذرد.
دریکی از آن روزهای سخت زمانی که روبه روی کعبه نشسته بود وعبادت می کرد ناگهان به رسم توحشی که داشتند، شکمبه گوسفندی به سر اوکشیدند و بندش را سفت کردند.
هیچ کس حتی جرات نزدیک شدن هم نداشت تا این یکی از دخترهایش رسید و در آخرین لحظات نجاتش داد.
حالا بعد از گذشت سال ها همان شخص به همراه عباس ابن عبد المطلب در نیمه شب به قصد التماس جهت بخشش و امان خدمت ایشان آمد اما او هرگز از گذشته چیزی نگفت و گناهش را بخشد.
با درایت و عقل کامل، برنامه فتح مکه بدون خونریزی کشتار را انجام داد.
مابقی ماجرای فتح مکه را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیها می شنویم:
و در آنجا غبار برمی انگیزند و همه را در میان می گیرند.
وقتی مرد عربی ناشناس خدمت رسول الله رسید و خبر از جمعیت دوازه هزار نفره ایی داد که تیغ های آهخته خود را برای خیال خام غلبه بر مسلمانان از نیام کشیده اند هرگز کسی نمی دانست که این مردم عجیب که در میان کوه هایی از شن های روان به هم می لولند چه کسانی هستند.
اگر حضرت رسول (ص) برای بار اول کسی را که مستحق و توانا بود برای سرکوب این قوم عجیب می فرستاد.
فردای آن روز هرکس از مدعیان ادعای انجامش را سر می داد.
اما پیامبر (ص) مدعیان را با ترتیب ادعا و طوری که شاید مردم به این آزمون جدی و سخت به چشم عبرت بنگرند به سمت ذات السلاسل فرستاد.
هرسه بار که مدعیان رفتند تنها شکست به بار آورده و هزیمت کردند حتی مکارترین آدم ها (یعنی عمروعاص).
اما درنهایت زمان اثبات برتری خدادادی مردی رسید که دستار زرد رنگش به تنهایی کار لشکری را انجام می داد.
کسی که مادرش او را شیر نترس لقب داده بود.
کسی که فرار نبود بلکه کرار بود.
جزئیات این داستان زیبا را از زبان استادمحمد ابراهیم ضرابیها بشنویم.
کوتاهی عمر و ناآگاهی آن ها دیگر قد نداد تا ببینند در گذار زمان هیچ خورشیدی پشت ابر نخواهد ماند اگر چه روسیاهی دامنگیر ابدیت بی روشنایی آنهاست.
گفتد بیت المال است و غنایم مسلمین، و حتی چشم بر آیه های روشن کلام خدا بستند، شهادت اول مسلمان آدم را نیز نپذیرفتند.
برهیچ کس پوشیده نیست که چرا از میان بیش از چهل بخشش رسول خدا (ص) تنها این را که به ام ابیها (س) بخشیده بود را باید پس می گرفتند.
تازه این که از زمانی که غصب شد و به ظاهر جزو بیت المال شد هیچ گاه نه خودش و نه عایداتش صرف مسلمین نشد.
سال های بسیار از این دست به آن دست چرخید و گاهی در حکومت اموی و یا عباسی آن را به ظاهر به اولاد زهرا باز می گردانند اما باز به هر بهانه ای پس می گرفتند.
سرزمین دیروزی فدک و یا وادای الفاطمه امروزه سند عیان و پابرجایی ایست بر لجاجت و عناد کسانی که مسیر رشد انسانیت در سایه اسلام را به سرانجام آل سعود و وهابیت و داعش کشیدند.
شرح مستند و کامل را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیها بشنوید:
عمره القضا و ازدواج پیامبر با میمونه در سال هفتم هجری
در مدتی که پیامبر اسلام(ص) از خیبر بازگشته بود تا ماه ذی القعده هر از گاهی سپاه کوچکی را برای سرکوب کسانی که قصد تجاوز یا خیانت داشتند به اطراف مدینه می فرستادند که برخی از آنها را در این جلسه از زبان آقای دکتر ضرابیها خواهیم شنید
در ادامه پس از اسلام آوردن سه تن از نامدارن قریش از ماجرای بسیار زیبای انجام حج عمره که به علت مخالفت قریش در سال پیش انجام نگشته بود و باعث توافق حدیبیه شده بود مطلع خواهیم شد
حج عمره ای که در آن انصار نیز برای اولین بار در کنار سایر مسمانان قرار گرفتند
سپس از چگونگی اتفاق ازدواج "میمونه" با پیامبر(ص) در راه بازگشت از حج آگاه خواهیم شد
اتفاقات بسیار جالبی که می توانیم از زبان استاد عزیز آقای دکتر محمد ابراهیم ضرابیها در این جلسه بشنویم: