و در آنجا غبار برمی انگیزند و همه را در میان می گیرند.
وقتی مرد عربی ناشناس خدمت رسول الله رسید و خبر از جمعیت دوازه هزار نفره ایی داد که تیغ های آهخته خود را برای خیال خام غلبه بر مسلمانان از نیام کشیده اند هرگز کسی نمی دانست که این مردم عجیب که در میان کوه هایی از شن های روان به هم می لولند چه کسانی هستند.
اگر حضرت رسول (ص) برای بار اول کسی را که مستحق و توانا بود برای سرکوب این قوم عجیب می فرستاد.
فردای آن روز هرکس از مدعیان ادعای انجامش را سر می داد.
اما پیامبر (ص) مدعیان را با ترتیب ادعا و طوری که شاید مردم به این آزمون جدی و سخت به چشم عبرت بنگرند به سمت ذات السلاسل فرستاد.
هرسه بار که مدعیان رفتند تنها شکست به بار آورده و هزیمت کردند حتی مکارترین آدم ها (یعنی عمروعاص).
اما درنهایت زمان اثبات برتری خدادادی مردی رسید که دستار زرد رنگش به تنهایی کار لشکری را انجام می داد.
کسی که مادرش او را شیر نترس لقب داده بود.
کسی که فرار نبود بلکه کرار بود.
جزئیات این داستان زیبا را از زبان استادمحمد ابراهیم ضرابیها بشنویم.
دست راستش را بریدند اما پرچم را به دست چپش گرفت و ادامه داد.
دست چپش را نیز قطع کردند اما او همچنان پرچم را با کمترین قسمت باقی مانده از دست هایش نگه داشت.
این بار با نیزه و تیر به او حمله کردند .
می گویند وقتی زخم هایش را می شمردند بیش از هفتاد زخم بر تن داشت و جالب این که حتی یک زخم هم برپشت خود نداشت واین نشان می داد که هرگز به دشمن پشت نکرده است.
این ها که شنیدید افسانه نیست بلکه بخش کوچکی از شهامت جعفر بن ابی طالب است در جنگ موته.
جنگی که تنها سه هزار نفر در برابر دویست هزار نفر مردجنگی با تجهیزات پیشرفته آن زمان جانانه جنگیدند.
اگر می خواهید جزئیات این جنگ را بیشتر و دقیق تر بدانید به فایل صوتی دکتر محمد ابراهیم ضرابیها که در ادامه می آید گوش کنید.
اولین بار پانزده تن از مسلمانان را به همراه نامه پیامبر برای تبلیغ دین اسلام به سوی رومیان در شام فرستادند که رومی ها آن ها را غیر از فرمانده آن ها کشتند
برای بار دوم نیز وقتی همین تعداد را به شهر بصرا که نماینده امپراطور روم در آنجا بود فرستادند همین اتفاق افتاد
آنجا بود که پیامبر تصمیم گرفت لشکری را به سمت آن ها بفرستد
در زمان حرکت رسول الله فرمودند در راه با مسیحیانی که در معابد به عبادت خدا مشغول هستند هیچ کاری نداشته باشید
مراقب کودکان و زنان باشید که به آن ها آسیبی نرسانید، پیرمردها و پیرزن ها را هم مراعات کنید
اگر اسیری گرفتید با اومدارا کنید، مراقب باشید که خانه ای را ویران نکنید و درختی را از بین نبرید
چرا که شما تنها با افرادی می جنگید که کفر در وجود آن ها ریشه دار است
وقتی به نزدیکی سپاه روم رسیدند تازه فهمیدند که تعداد آن ها قریب به دویست هزار نفر است و مسلمان ها در نهایت سه هزار نفر هستند
به یاد پیش بینی کلام الله مجید افتادند که سال ها قبل فرموده بود ابتدا روم بر ایران پیروز خواهد شد و سپس کمتر از نه سال ایرانیان بر روم غلبه خواهند کرد و سپس شما بر آن ها چیره خواهید شد
با این توصیف مسلمانان از بیراهه ای به سمت منطقه موته رفتند و در آنجا جای گرفتند....
جزئیات کامل این ماجرا را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیها خواهیم شنید:
کوتاهی عمر و ناآگاهی آن ها دیگر قد نداد تا ببینند در گذار زمان هیچ خورشیدی پشت ابر نخواهد ماند اگر چه روسیاهی دامنگیر ابدیت بی روشنایی آنهاست.
گفتد بیت المال است و غنایم مسلمین، و حتی چشم بر آیه های روشن کلام خدا بستند، شهادت اول مسلمان آدم را نیز نپذیرفتند.
برهیچ کس پوشیده نیست که چرا از میان بیش از چهل بخشش رسول خدا (ص) تنها این را که به ام ابیها (س) بخشیده بود را باید پس می گرفتند.
تازه این که از زمانی که غصب شد و به ظاهر جزو بیت المال شد هیچ گاه نه خودش و نه عایداتش صرف مسلمین نشد.
سال های بسیار از این دست به آن دست چرخید و گاهی در حکومت اموی و یا عباسی آن را به ظاهر به اولاد زهرا باز می گردانند اما باز به هر بهانه ای پس می گرفتند.
سرزمین دیروزی فدک و یا وادای الفاطمه امروزه سند عیان و پابرجایی ایست بر لجاجت و عناد کسانی که مسیر رشد انسانیت در سایه اسلام را به سرانجام آل سعود و وهابیت و داعش کشیدند.
شرح مستند و کامل را از زبان دکتر محمد ابراهیم ضرابیها بشنوید:
یهودیان چگونه در دستگاه حکومتی اسلام پس از پیامبر نفوذ کردند؟
نام یهود آدم را به یاد شب های بی ماه و مهتاب می اندازد.
همان شب های تاریک و خوفناک که پوشش نامردان بی شهامتی است که یارای رویارویی با شیرهای شرزه بی مهابا را ندارند.
سیاهی شب پوشاننده روی سیاه هم هست.
روسیاهانی که در تاریکی به خانه هایی از مدینه رفت و آمد می کردند تا به هزاران حیله آن ها را با تردید ها سست کنند و یا باوعده های دیگر طمع آنها را به حرکت در آورند.
یهود تا می توانست در پشت دشمنی های آشکار و عجولانه مشرکان با حیله و مظلوم نمایی پنهان ماند و خود غالبا پشت آنها را خالی می کرد.
در این جلسه آقای دکتر ضرابیها برای ما از قومی سخن می گوید که خدا و پیامبر خود را به گوساله ی ساخت دست یک جادوگر فروختند وهمچنین از چگونگی رفتار پیچیده ترین دشمن اسلام و ماجراهای آن ها در در سخت ترین شرایط زندگی مسلمان ها پرده بر می اندازد...
سوالات خود را در قسمت تماس با ما و یا از طریق تلگرام ارسال نمایید.
عمره القضا و ازدواج پیامبر با میمونه در سال هفتم هجری
در مدتی که پیامبر اسلام(ص) از خیبر بازگشته بود تا ماه ذی القعده هر از گاهی سپاه کوچکی را برای سرکوب کسانی که قصد تجاوز یا خیانت داشتند به اطراف مدینه می فرستادند که برخی از آنها را در این جلسه از زبان آقای دکتر ضرابیها خواهیم شنید
در ادامه پس از اسلام آوردن سه تن از نامدارن قریش از ماجرای بسیار زیبای انجام حج عمره که به علت مخالفت قریش در سال پیش انجام نگشته بود و باعث توافق حدیبیه شده بود مطلع خواهیم شد
حج عمره ای که در آن انصار نیز برای اولین بار در کنار سایر مسمانان قرار گرفتند
سپس از چگونگی اتفاق ازدواج "میمونه" با پیامبر(ص) در راه بازگشت از حج آگاه خواهیم شد
اتفاقات بسیار جالبی که می توانیم از زبان استاد عزیز آقای دکتر محمد ابراهیم ضرابیها در این جلسه بشنویم:
همیشه گرسنه بود و تقریبا هرکاری می کرد تا غذای لذیذی بخورد،حتی خود را از شدت ضعف به زمین می کوبید تا شاید کسی او را سیر کند،زمانی که به مقام بالایی در حکومت رسید همیشه دعا می کرد تا خدا دندان هایش را تیز و معده اش را فراخ کند که بتواند از "مضیره" که بهترین غذای دربار بود بیشتر بخورد به همین علت به او شیخ المضیره هم می گفتند
اما اغلب به او ابوهریره یعنی پدر گربه کوچک می گفتند چرا.... ؟ چون در زمانی که چوپانی می کرد گربه کوچکی داشت که شب ها آن را در میان درختی پنهان می کرد و روزها همراه خود می برد
کسی چه می داند شاید آن گربه شیطان او بود تا او را برای سخت ترین مأموریت که از عهده جنگاورترین و سرسخت ترین آدم ها برنیامد آماده کند
هیچ کس، هیچ وقت او را جدی نمی گرفت اما بالاخره زمانش فرارسید و به دربار معاویه راه پیدا کرد، شاید مردم این ها را اتفاقی بدانند، اما جمع شدن معاویه پسر همان سرسخت ترین دشمن حضرت رسول(ص) به همراه ابوهریره،عمربن عاص و مغیرة بن شعبه هرگز اتفاقی نبود
این ها نفوس ضعیف و مستعدی بودند که برای انجام پست ترین کارها توسط شیطان های درونشان تربیت شده بودند. این ها همان کسانی بودند که یزید را برای جانشینی معاویه پیشنهاد کرده بودند ... این ها زمینه ساز واقعه عاشورا بودند ....
شخصیت کامل ابوهریره را از زبان دکتر محمدابراهیم ضرابیها بشنویم:
اگر صد سال پیش به مردم می گفتید که می توانید به ماه سفرکنید نه تنها باور نمی کردند بلکه شما را دیوانه خطاب می کردند
اما امروزه بشر به راحتی می تواند به ماه سفر کند.
برای کسانی که با چشمان خود دیدند که تنه درخت خرمایی که بعد از آن ماجرا حنانه نام گرفت از دوری رسول الله ناله می کرد و حضرت پس از صحبت با آن او را در زمین خاک کرد تا در قیامت مانند انسان ها محشور شود نیز به سختی باور می شود.
و یا زمانی که حضرت رسول (ص) از امیر مومنان (ع) خواستند تا دعا کند که خورشید به محل و جایگاه قبلی خود برگردد تا ایشان نماز خود را بخوانند.
ما می توانیم با گوش کردن به صحبت های دکتر ضرابیها در این فایل صوتی به چگونگی این اتفاقات از جمله خواب ماندن پیامبر و قضا شدن نماز ایشان، ساختن اولین منبر و یا نهی مردم از نه خصلت ناپسند پی ببریم....